Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اکوفارس»
2024-04-27@05:56:02 GMT

زندگی خواهر و برادر معلول در خانه دود گرفته

تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۲۵۸۹۳

به گزارش خبرآنلاین، یک خواهر و برادر کم‌توان ذهنی که ساکن قزوین و تنها بازماندگان خانواده‌ای هستند که همه اعضای آن دارای معلولیت بودند، از سوی نهادهای دولتی و حمایت‌گر مانند بهزیستی شناسایی نشده‌ و با داشتن به ترتیب بیش از ۴۰ و ۶۰ سال سن هیچ حمایتی دریافت نکرده‌اند.   آنها وقتی با جنازه برادر بزرگترشان که در خانه مرده بود مواجه می‌شوند مرگ او را تشخیص نمی‌دهند و تا چند روز با این تصور که او قهر کرده یا خوابیده به جنازه‌ آب و غذا می‌دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  پدر و مادرشان را سالها پیش از دست داده‌اند. سال و علت فوتشان را نمی‌دانند اما می‌گویند یکی از برادرها در سال‌های دور از دنیا رفته و برادر دیگرشان که چند روز پیش فوت شده، کارگری می‌کرده و مخارج خانه با او بوده است.   ظاهرا، هم دو برادر فوت شده و هم پدر و مادر خانواده همگی معلولیت ذهنی داشته‌اند. پس از فوت والدین این چهار نفر تنها و بدون سرپرست و بدون برخورداری از حمایت دولت زندگی می‌کردند تا اینکه دو تا از برادرها هم از دنیا می‌روند. این درحالی‌ست که افراد با معلولیت ذهنی، صلاحیت داشتن زندگی تنها و مستقل ندارند و نباید به حال خود رها شوند و طبق قانون یک فرد عاقل و یا سازمان بهزیستی باید قیمومیت آنها را بر عهده‌ بگیرد.     خانه دود گرفته   خانه محقرشان زنگ ندارد، بعد از ۲۰ دقیقه کوبیدن مدام‌ به در کوچه، بالاخره مردی با ریش بلند و موهای ژولیده در را باز کرد. در همه جای حیاط چوب و هیزم روی هم تلنبار شده. زیر دیوارها و حتی بین توده‌های هیزم بشکه، لوله، جعبه، کیسه و هر چیزی که دورانداختی است به چشم می‌خورد. از میان‌ هیزم‌ها و وسایل داخل حیاط به زحمت راهی برای عبور پیداست.   وارد هال که می‌شوی سقف و دیوارهای دود گرفته‌ در چشمت فرو می‌رود، موکتی که به زحمت نشان می‌دهد روزگاری نارنجی رنگ بوده وسط هال پهن است، موزاییک‌های چرک و کثیف دورتادور هال از بغل موکت بیرون مانده‌اند. موکت هیچ ضخامتی ندارد. از بس که سالهاست برداشته و شسته نشده در خورد زمین فرو رفته و انگار بخشی از کف خانه است.   سقف خانه از چند جا نم داده، در انتهای هال کنار ورودی سرویس بهداشتی باز دو بشکه قرار دارد. با چند قابلمه و وسایل دورریز دیگر. می‌گویند: آن برادرمان که چند روز پیش مرد کارگر ساختمان بود. این بشکه‌ها وسایل کار اوست.   کمی آن‌طرف‌تر یک میز تلویزیون چوبی قدیمی که سرتا پایش را خاک گرفته به اضافه دو تلویزیون و یک یخچال قدیمی که مشخص است حتی روشن نمی‌شوند، قرار دارد. یکی از اتاق‌ها حتی همان موکت را هم ندارد. کف اتاق لخت است. چند وسیله دور ریز اتاق را شبیه انباری کرده است.   ساعت ۵ غروب است. در یکی از اتاق‌های خواب با اینکه لامپ سوخته و اتاق تاریک است چند دست رخت‌خواب‌ پهن شده دیده می‌شود. می‌گویند: از وقتی مادرمان مُرد رخت‌خواب‌ها را جمع نکرده‌ایم.     به بهزیستی می‌گویم اقلاً لامپ‌هایمان را ببندد   طاووس در حالیکه به دیوار رنگ و رو رفته هال تکیه داده و مدام سرش را می‌خاراند، ‌می‌گوید: «من ۱۰ سال دارم، شاید هم ۱۵ سال. وقتی ۵ ساله بودم مامان مرا در حمام شست، بعد از او دیگر حمام نرفتم. تنهایی می‌ترسم.»   بخاری هیزمی وسط هال قرار دارد. رضا می‌گوید: «الان گرم‌مان است. هر وقت برف ببارد روشنش می‌کنیم. لامپ‌های خانه هم سوخته، لامپ داریم‌ها اما من بلد نیستم عوض کنم یعنی قدم هم نمی‌رسد. همسایه‌ها می‌گویند برو بهزیستی اما من نمی‌دانم بهزیستی کیست و کجاست. او هم تا حالا به خانه ما نیامده. اگر بیاید می‌گویم اقلاً لامپ‌هایمان را ببندد.»     فکر کردیم قهر کرده اما مرده بود   طاووس درباره مرگ برادرش می‌گوید: «سه روز بود وسط‌ هال افتاده بود. با چشم باز. فقط سقف را نگاه می کرد. رویش پتو کشیدم تا سردش نشود. صبح‌ها هم توی دهانش دو تا لقمه‌ کوچک‌ می‌گذاشتم، نمی‌خورد. کمی چای‌ در گلویش می‌ریختم آن را هم قورت نمی‌داد و چای از دهانش برمی‌گشت‌. خیلی دل‌نازک بود. فکر ‌کردم قهر کرده. یک‌ شب نصفه‌های شب رفتم بالای سرش، آرام پرسیدم چرا بلند نمی‌شوی؟جواب نداد. همان‌طور با چشم‌ باز خوابیده بود. یک‌ لحظه احساس کردم نگاهم می‌کند، یکبار هم انگار لبخند زد اما دوباره به سقف خیره شد. من هم خوابیدم.   فردا صبح زود با صدای انگشتر خانم همسایه که تندتند روی شیشه در هال می‌کوبید بیدار شدم. خیلی در زده بود، ما نشنیده بودیم. نگران شده بود. پسرش را از بالای در فرستاده بود داخل، در را باز کرده بودند و آمده بودند توی حیاط. گفتم داداش چند روز است وسط هال خوابیده، تکان نمی‌خورد، غذا هم که توی دهانش می‌ریزم پس می‌ریزد. شوهرش را صدا کرد، آمدند بالای سر داداش. کمی نگاهش کردند بعد پتو را روی سرش کشیدند.   بعد آمبولانس آمد. یک دکتر و چند نفر دیگر هم آمدند. پلیس هم بود، داداش را بردند، گفتم نبرید، او خوابیده، گفتند رفته پیش خدا.»     گاز خانه سالهاست قطع است   یکی از همسایه‌های قدیمی می‌گوید: «خانه‌ای که در اختیار این خانواده‌ است بیش از ۴۰ سال پیش توسط یک فرد خیر از طریق کمیته‌امداد به آنها داده‌اند اما تاکنون ندیده‌ام کسی از بهزیستی سراغشان بیاید. زنگ در خانه مدت‌هاست خراب است، هر وقت همسایه‌ها بخواهند به این خانواده غذایی چیزی بدهند باید در را بکوبند که گاهی فایده ندارد و بعضی از همسایه‌ها از در خانه بالا می‌روند.   تا چند ماه پیش برق خانه چند سالی بخاطر بدهی قطع بود. با همسایه‌ها یک پولی جمع و برق را وصل کردیم ولی باز خانه تاریک بود. الان هم تاریک است. همه لامپ‌ها سوخته بود. ما چند تا لامپ خریدیم و برایشان بستیم ولی جز لامپ هال بقیه روشن نشدند. گویا سیم‌کشی خانه مشکل دارد.   گاز خانه سالهاست قطع شده، برای گرم شدن و همان غذای مختصری که گاهی درست می‌کنند هیزم استفاده می‌کنند. این بچه‌ها کسی را ندارند.»     بهزیستی، از جغرافیای فعالیت خود آگاه نیست   یکی از کارشناسان سازمان بهزیستی که نخواست نامش ذکر شود، به خبرآنلاین می‌گوید: معلولان حتی اگر تحت پوشش کمیته‌امداد هم باشند باز وظیفه شناسایی و اطلاع از وضعیت آنها با سازمان بهزیستی است.   بی‌خبری چندین ساله بهزیستی از وضعیت این خانواده، اهمال، غفلت و کوتاهی اداره کل بهزیستی استان قزوین محسوب می‌شود و نشان می‌دهد این اداره کل به جغرافیای فعالیت خود احاطه و اشراف ندارد.   استاندار باید در این مسأله با جدیت ورود کند، هضم چنین خطایی فقط با عزل مدیرکل بهزیستی ممکن است چرا که بهزیستی قرار است با رسیدگی به جامعه هدف خود خیال نهادهای فرادست را از این قشر راحت کند درحالی که هنوز خانواده‌هایی هستند که پس از ۴۰ سال حتی شناسایی هم نشده‌اند و این یعنی این دستگاه درست کار نمی‌کند. و خیال هیچکس نباید راحت باشد.

منبع: اکوفارس

کلیدواژه: بانک مرکزی افزایش قیمت شاخص بورس طلای جهانی قیمت روز خودرو همسایه ها لامپ ها چند روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۲۵۸۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عاقبت فرار از خانه به‌عشق خواستگار شیشه‌ای

آیا ازدواج با یک فرد معتاد که هردوی‌مان عاشق یکدیگر هستیم، اشتباه است؟ اگر قول داد ترک کند، چی؟ می‌شود به او اعتماد و با او ازدواج کرد؟ می‌خواهم با او ازدواج کنم تا به همه ثابت شود که به‌خاطر من ترک می‌کند، اشتباه است؟ و .... اینها سوالاتی است که ذهن برخی از مخاطبان را به خود مشغول می‌کند و برخی هم مانند ماجرای پربازدید اخیر با عنوان «پشیمانی زنی که به‌خاطر عشقش از خانه فرار کرد» گا‌ها با تایید گزاره آخر، چشمان خود را به روی حقایق می‌بندند و تصمیم خود را بدون در نظر گرفتن پیامد‌های آن عملی می‌کنند. در ادامه، بخشی از صحبت‌های این خانم را خواهید خواند و نکاتی از منظر روان‌شناسی مطرح می‌شود که باید همه دختر‌ها و پسر‌های دم‌بخت مورد توجه قرار دهند.

همه مخالف این ازدواج بودند

زنی که بعد از ۱۲سال زندگی مشترک به بن‌بست رسیده است، درباره دلیل درخواست طلاق توضیح می‌هد: «۱۲ سال قبل عاشق فرهاد شدم و در حالی که همه مخالف بودند تصمیم به ازدواج گرفتم و با او ازدواج کردم و حالا می‌خواهم طلاق بگیرم. فرهاد به شیشه اعتیاد دارد. فکر می‌کردم می‌توانم کاری کنم که زندگی او عوض شود و آن‌قدر من را دوست داشته باشد که بتواند اعتیادش را ترک کند، اما اشتباه می‌کردم. پدرم قبل از ازدواج‌مان فهمید که معتاد است، به همین دلیل هم مخالف بود. البته آن زمان اعتیادش جدی نبود و تفننی می‌کشید، اما پدرم متوجه شده بود و به‌شدت با ازدواج من مخالف بود؛ بنابراین از خانه فرار کردم. با فرهاد رفتیم شمال و بعد پدرم رضایت داد، اما گفت حق ندارم دیگر به خانه او بروم. حالا هم اعتیاد فرهاد شدید شده. او نسبت به من بدبین شده و چندین بار روی من دست بلند کرده است. به همین دلیل حاضر نیستم دیگر با او زندگی کنم، چون می‌دانم به من و دخترم آسیب می‌رساند».

نداشتن شناخت از اعتیاد و پیامدهایش

این خانم به‌رغم این که می‌دانسته که خواستگارش شیشه مصرف می‌کند، باز هم با او ازدواج می‌کند. به این بخش از صحبت‌هایش دقت کنید: «فکر می‌کردم می‌توانم کاری کنم که زندگی او عوض شود و آن قدر من را دوست داشته باشد که بتواند اعتیادش را ترک کند، اما اشتباه می‌کردم». این نوع تحلیل نشان می‌دهد که این فرد شناخت کافی از اعتیاد و پیامد‌های آن ندارد. بار‌ها در همین صفحه خانواده و مشاوره از پیامد‌های اعتیاد به ویژه اعتیاد به مواد صنعتی گفته‌ایم.

اتکا به مواد به جای توانایی‌های درونی

فردی که به شیشه اعتیاد دارد برای مدیریت هیجانات خود به جای اتکا به توانایی درونی به عاملی خارج از خود که همان مواد است احتیاج دارد. استعمال شیشه به‌رغم این که به طور موقت توانایی جنسی و قدرت تمرکز و توجه را بالا می‌برد ولی پس از مدتی فرد را دچار اختلالات زناشویی و شناختی می‌کند به‌طوری که استعمال مکرر و مصرف با دوز بالا می‌تواند سبب بروز توهم و هذیان شود. در صورت عدم مصرف فرد دچار سندروم ترک می‌شود، یعنی این که فرد دچار بی‌قراری یا ولع و وسوسه‌های شدید برای استفاده مجدد می‌شود و برای به دست آوردن مواد ممکن است دست به اقدامات نابهنجار همچون پرخاشگری، سرقت، دروغ و ... بزند.

تعهد و صمیمیت با شوهر شیشه‌ای؟

مثلث عشق شامل صمیمیت، شور و شوق و تعهد می‌شود که از جمله مهم‌ترین ملاک‌های ازدواج سالم است. حال با توجه به عوارضی که موادی همچون شیشه دارد، آیا فرد مصرف‌کننده شیشه می‌تواند در رابطه عاطفی قرار بگیرد که در آن احساس صمیمیت و تعهد را تجربه کند؟ کسی که تمام فکر و ذکرش استعمال مواد باشد توانایی متعهد ماندن به اهداف، برنامه‌ها و نیاز‌های خود و همسر خود را دارد؟ با توجه به تخریب شناختی و هیجانی که مصرف شیشه دارد، آیا این فرد مصرف کننده می‌تواند وظایف همسری و احتمالا والدی خود را در زندگی مشترک انجام دهد؟ یکی از ملاک‌های مهم ازدواج بلوغ جسمانی، عاطفی و روانی افراد است، حال به نظر شما با توجه به عوارضی که از استعمال شیشه گفتیم آیا فرد مصرف کننده شیشه توانایی رسیدن به این نوع بلوغ را دارد؟ اگر حتی فقط پاسخ یکی از این پرسش‌های مطرح‌شده، مثبت بود می‌توانید به ازدواج با این افراد فکر کنید.

منبع: خراسان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • ۲۳ درصد پرونده های مشاوره طلاق در مازندران منجر به ساز شد
  • مشارکت مردمی در بهزیستی خراسان جنوبی ۱۱۶ درصد افزایش یافت
  • ۳۵ هزار واحد مسکونی به مددجویان بهزیستی واگذار شد
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه
  • ساخت مسکن برای بیش از ۱۴ هزار خانواده دارای ۲ معلول به بالا در کشور
  • تسویه حساب خواهر با برادر/ در «آگنیتاژ» پرواز می‌کنید؟
  • مراقب نیش ها باشید!
  • تبدیل روشنایی خیابان آذربایجان شهرستان شاهین دژ به LED
  • کتاب «اُمّ علاء» نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • عاقبت فرار از خانه به‌عشق خواستگار شیشه‌ای